قبل از هر چیز تصور کنید که 10 برابر درآمد سالانه تان درآمد داشته اید. فرض کنید حتی اگر این تصور برایتان دست نیافتنی به نظر می رسد یک لحظه خودتان را درحالی که درآمدتان 1000 درصد بیشتر شده است تصور نمایید.

خودتان را باور داشته باشید

واکنش اولیه بیشتر افراد وقتی از آن ها خواسته شد تا به موضوع بالا فکر کنند این بود که اندکی لبخند زده و به چرایی نشدن این تصور فکر کردند. یکی از آن ها این چنین پاسخ داد: اگر بدانی برای من چند سال طول کشیده است که به درآمد امروزیم رسیده ام تو نیز هیچ وقت به این فکر نمی کردی که درآمدت یکباره ده برابر شود.

هیچ بهانه ای وجود ندارد

در جایی جمله ای از مارک تواین خواندم که برای هر شکستی هزاران بهانه وجود دارد ولی هیچکدام دلیل خوبی نیستند. متاسفانه بسیاری از افراد متوسط با اینکه یکی از دغدغه های مهم آن ها مسائل مالی است و با وجود اینکه به صورت ذاتی توانایی این را دارند که در مرتبه بسیار بالاتری از جای فعلیشان باشند به خود ایمان نداشته و به دنبال بهانه هستند.

آیا یک نفر این قابلیت را دارد تا ده برابر بهتر شود؟

آیا مدیری که درآمد سالانه او 250000 دلار است ده برابر باهوش تر از مدیری با درآمد سالانه 25000 است؟ آیا او ده برابر بیشتر آموزش دیده است؟ آیا او ده برابر سخت تر کار کرده است؟ واضح است که پاسخ منفی خواهد بود. تمام این موارد نه از نظر ذهنی و نه فیزیکی قابل تصور نیستند اما پس چرا افرادی را در هر زمینه ای می بینیم که چندین برابر دیگران درآمد کسب می کنند. جالب است که میانگین سن، تجربه و هوش این افراد نیز تقریبا یکسان است؟

IQ واقعا خیلی مهم نیست

در تحقیقی که چند سال پیش در نیویورک برای تست IQ بر روی هزار زن و مرد انجام شد بین فردی با بالاترین میزان IQ و فرد با کمترین آن اختلافی دو و نیم برابری دیده شد. اما نتیجه مهمی که از این تحقیق بدست آمد این بود که باهوش ترین افراد بالاترین درآمد را بین این جمعیت مورد آزمایش نداشتند و افراد با IQ پایین نیز کمترین میزان درآمد را به خود اختصاص نداده بودند. نتیجه دوم اختلاف 100 برابری بین کمترین و بیشترین درآمد ها بود که با توجه به اختلاف دو ونیم برابری IQها جالب به نظر می رسید.

تمرین عملی

در ادامه برایتان دو توصیه داریم که به وسیله آن ها شما می توانید افزایش درآمدتان را شروع کنید. اول اینکه، افراد با بیشترین درآمد و موفقیت را در زمینه کاری خود شناسایی کنید و به دقت بررسی کنید چه چیزی باعث پیشرفتشان شده است. شما نیز از آن ها کپی برداری کنید. دومین توصیه این است که هدف اولیه خودتان را روی افزایش دو برابری درآمد در طول دو یا سه سال آینده قرار دهید. از همین امروز شروع به رسیدن به این هدف اولیه کنید.

کیفیت فکر کردنتان را افزایش دهید

هر شخصی در زمانی که به این دنیا می آید می تواند در آینده فرد ثروتمند و توانگری باشد. در یک سری از تست های مربوط به IQ که بر روی کودکان دو تا چهار سال انجام شده است، نود و پنج درصد از این کودکان از نظر خلاقیت و کنجکاوی در سطح بالایی قرار داشتند. این کودکان ذهن هایی پرسشگر و با توانایی تفکر انتزاعی داشتند. زمانی که همین کودکان در هفت سالگی مورد بررسی قرار گرفتند تنها پنج درصد از آن ها هنوز سطح بالایی از خلاقیت را از خود نشان می دادند. در سال های بعد، آن ها پیروی کردن را یاد گرفتند. در حقیقت آن ها یاد گرفتند برای گذران زندگی باید با مسیر همراهی کرد.

خطرات انطباق و پیروی کردن از مسیر

آن ها یاد می گیرند چگونه از استانداردها جامعه پیروی کنند، یاد می گیرند چگونه مرتب و درست بنشینند، به آن ها همان چیزی که به دیگر کودکان گفته می شود، گفته می شود و به آن ها یاد داده می شود مانند دیگر بچه ها باید رفتار کنند. با گذشت زمان آن ها حس بی باکی خود را از دست می دهند. در حقیقت با مرور زمان آن ها یاد می گیرند که ایده ها و بینش های خود را باعث تفاوت شان می شود را نادیده بگیرند.

به شدت دنبال ایده های جدید باشید

سندروم موسوم به Not invented-here که در بسیاری از کمپانی های بزرگ دیده می شود در حقیقت نسخه ی مربوط به بزرگسالان جمله "قایق را تکان نده" می باشد (یعنی چیزی نگوید یا انجام ندهید که باعث مشکل شود). اما خوشبختانه چون خلاقیت یک ویژگی ذاتی شماست و در طبیعت هر انسانی وجود دارد. شما هرگاه که اراده کنید می توانید بدون توجه به این که آخرین بار چه زمانی از آن بهره برده اید، آن را دوباره به کار بگیرید.

تمرین عملی

دو عملی که با انجام دادن آن ها می توانید شروع به تفکر خارج از چاجوب ذهنی بکنید به قرار زیر است:

• اول اینکه، همیشه تصور کنید راهی بسیار ارزان تر، بسیار بهتر و سریع تری برای انجام کارتان وجود دارد. راهی که ممکن است شخص دیگری آن را یافته باشد و به وسیله آن کسب و کار شما نابود شود.
• دومین کار این است که تصور کنید دقیقا برعکس کاری که در حال انجام آن هستید را انجام می دهید. اجازه دهید ذهنتان آزادانه در مورد مسائل فکر کند تا بتواند راه هایی که ممکن است کسب و کارتان را تغییر دهد را به شما معرفی کند.

شخصیت چیست؟ شخصیت و کاراکتر شما در حقیقت میزان درآمیخته شدن زندگی تان با ارزش های تعالی دهنده است. شخصی که فاقد شخصیت باشد در حقیقت ارزش های بالاتر و متعالی تر را به خاطر ارزش های سطح پایین و گاهی اوقات به خاطر هیچ نادیده گرفته است. تبعیت شما از آنچه که درست و بر حق می پندارید شما را به آنچه که در حال حاضر هستید تبدیل کرده است.

مشخص کنید چه چیزی برایتان فضیلت و مزیت محسوب می شود

واضح است که یکی از ارزش های هر فردی همین فضیلت ها و مزیت هایش است. ممکن است شما برای خود "مزیت" را اینگونه تعریف کنید:" برای من فضیلت رسیدن به بهترین درجه در هرکاری که انجام می دهم مزیت مهمی است. من سعی می کنم کارهایم را در هرشرایطی به بهترین شکل ممکن انجام دهم. من پیوسته در تلاش هستم که در کارم بهتر شوم. من هر روز تلاش می کنم تا در هر چه که انجام می دهم از قبل بهتر شوم". پس فراموش نکنید با خود فکر کنید و آنچه که برایتان فضیلت و مزیت است را به وضوح مشخص کنید.

فعالیت هایتان را سر و سامان دهید

با یک تعریف واضح مانند آنچه در بالا ذکر شد، شما می توانید به اصولی شفاف برای سامان دادن فعالیت هایتان برسید. شما می توانید یک استاندارد برای ارزیابی رفتارتان مشخص کنید. شما می توانید برای تصمیم گیری هایتان یک چارچوب در نظر بگیرید. در حقیقت شما دارای معیاری خواهید بود که به کمک آن می توانید آنچه که انجام می دهید را با آنچه که می خواهید مقایسه کنید. شما می توانید فعالیت هایتان را به صورت پیوسته در قالب "بیشتر" یا "کمتر" نمره دهید.

تصمیم بگیرید که واقعا چه چیزی برای خانواده تان می خواهید

این مساله نیز شبیه باقی ارزش هایتان است. اگر برایتان خانواده ارزش است شما تعاریف زیر را ممکن است انجام دهید:" نیازهای خانواده من نسبت به هرچیز دیگری در اولویت قرار دارد. برای من یک عضو شایسته برای خانواده بودن نسبت به هر علاقه دیگری در جایگاه بالاتری قرار می گیرد."

تمرکزتان را حفظ کنید

بعد از آنکه ارزش را برای خود مشخص کردید، انتخاب ها برایتان ساده تر می شود و خانواده تان در اولویت قرار می گیرد. از این پس شما می توانید با رضایت کامل تلاش هایتان را در جهت رفع نیازهای خانواده متمرکز کنید و زمان کمتری را برای کارهای با ارزش کمتر صرف خواهید کرد.

شخصیت تان را شکل دهید

یکی از موضوعات جالب در مورد این روشن کردن ارزش ها این است که شما را قادر خواهد ساخت راحت تر شخصیت خود را شکل دهید. زمانی که ارزش های شما و اهدافتان، زندگی شخصی و ... همگی کاملا در یک راستا و تنظیم باشند شما حس فوق العاده ای نسبت به خودتان پیدا خواهید کرد. حس اعتماد به نفس بالایی به شما دست خواهد داد.

وقتی شما به یک تطابق مناسب بین اهدف و ارزش هایتان می رسید احساس قوی بودن، شادی و سلامت به شما دست خواهد بود. فرد در این موقعیت احساس یکپارچه بودن می کند. نوعی حس شجاعت در فرد ایجاد می شود که تصمیم گیری و انجام عمل را برای او ساده می کند. زمانی که شما شروع به زندگی بر اساس ارزش هایتان می کنید تمان زندگی شما تحت تاثیر قرار می گیرد.

تمرین عملی

در ادامه دو راه برای عملی کردن سریع این ایده ها برای شما بیان می کنیم. اول اینکه، یک توصیف شفاف و مکتوب از چیزهایی که برایتان ارزشمند به شمار می آیند تهیه کنید. از این لحظه به بعد تصمیم بگیرید این ارزش ها را در زندگی تان دنبال کنید.

دومین توصیه این است که زندگی تان را به صورت همه جانبه با ارزش ها، خصلت ها و کیفیت هایی که بسیار برایتان مهم هستند همراستا کنید.