ذهن شما با ارزش ترین سرمایه تان در زندگی است. باید مدام روی ذهن تان کار کنید تا کیفیت اندیشیدن تان را ارتقا دهید.

زمان رانندگی تان را به زمان یادگیری مبدل سازید

یکی از بهترین راهها برای به فعالیت و داشتن ذهن تان، این است که زمان رانندگی تان را به زمان یادگیری تبدیل کنید. داخل اتومبیل تان به برنامه های آموزشی (مثلا به سی دی های آموزشی)گوش کنید. بنا بر اعلام انجمن خودرو امریکا، یک راننده معمولی که بین 12000 تا 25000 مایل در سال رانندگی می کند، 500 تا 1000 ساعت را داخل اتومبیل و به رانندگی کردن، می گذراند. این نشان می دهد که فرد در هفته به طور متوسط بین  12ساعت ونیم تا 25 ساعت و چهل و پنج دقیقه را در حال رانندگی کردن می گذراند. این مقدار زمان برابر است با دو ترم کامل آموزشی در دانشگاه که شما هر ساله این زمان را پشت رل اتومبیل خود می گذرانید.

اگر به دانشگاه نرفته اید فقط از زمان رانندگی تان به عنوان زمان یادگیری استفاده کنید، این تصمیم به تنهایی باعث می شود که به یکی از تحصیلکرده ترین افراد هم نسل خودتان تبدیل شوید. افراد زیادی هستند که فقط با گوش کردن به برنامه های صوتی آموزشی حین رانندگی به محل کار و بازگشت به منزل، از هیچ چیز به همه چیز رسیده اند.

در هر سمیناری که می توانید، شرکت کنید

علاوه بر موردی که در بالا ذکر شد، برای پیشرفت فردی و شغلی تان باید در هر سمیناری که می توانید و امکان آن برایتان وجود دارد، شرکت کنید. با شرکت در سمینارهایی که با حضور افراد صاحب نظر در حوزه کاری تان برگزار می شود، می توانید صدها ساعت از وقت تان را که باید صرف مطالعه و تحقیق درباره مسائل کاری تان می کردید، صرفه جویی کنید. با این کار، شما از روش ها، فنون و ایده هایی مطلع می شوید که در صورت شرکت نکردن در این سمینارها باید به تنهایی ساعت ها، روزها و حتی ماهها وقت خود را صرف تحقیق و مطالعه می کردید تا به این فنون و روش ها پی ببرید.

راه رسیدن به درآمد بیشتر

به خاطر داشته باشید، باید بیشتر یاد بگیرید تا بیشتر درآمد داشته باشید. نتایج و موفقیت هایی که در دنیای بیرون کسب می کنید، همواره مطابق با آمادگی که در دنیای درون تان ایجاد نموده اید، است. من همیشه عاشق شعر" دوست قدیمی" نوشته هنری ودزورث بودم مخصوصا آن قسمتی از شعر که کسانی را توصیف می کند که در زندگیشان به موفقیت های بزرگی دست یافته اند.

" آن بلندی هایی که توسط مردان بزرگ فتح می شود و منحصر به آن ها می گردد با صعود ناگهانی به دست نیامده اند بلکه زمانی که دوستانشان در خواب ناز خفته بودند آن ها در دل شب به زحمت به سوی قله پیش می رفتند. به خاطر داشته باشید یادگیری مستمر حداقل شرط لازم برای رسیدن به موفقیت در هر زمینه ای است .

تمرین عملی

برای عملی کردن این ایده ها در زندگی تان دو راه کار وجود دارد که می توانید فورا انجام دهید. اولا، همین امروز یک برنامه صوتی آموزشی برای استفاده در داخل اتومبیلتان خریداری کنید تا کارآمدتر و شادتر باشید. فورا شروع کنید به گوش کردن برنامه صوتی، وقتی می توانید زمان رانندگی را به زمان یادگیری مبدل سازید، هرگز داخل اتومبیل موزیک گوش نکنید.

ثانیا، در پی سمینارها و برنامه های آموزشی باشید که توسط متخصصین حوزه کاری شما ارائه می شوند.سعی کنید در ردیف های جلو بنشینید و با دقت یادداشت برداری کنید و فورا بهترین ایده های ارائه شده در سمینار را به کار ببندید.

منبع: مقالات موفقیت سایت

اگر شما به توانایی هایتان اعتماد راسخ داشته باشید که به هر چیزی که واقعا دوست دارید و مد نظر تان است می توانید دست پیدا کنید، چه تغییر و تحولی در زندگی تان ایجاد می شود؟

بزرگترین آرزویتان را مشخص کنید

"اگر می دانستید که آرزویتان حتما محقق خواهد شد، به خود جرات داده و چه هدف بزرگی را آرزو می کردید؟"

اکثر ما دربیشتر اوقات زندگی همین گونه هستیم. آرزوهای زیادی داریم که می خواهیم به آن ها دست پیدا کنیم، در زندگی مان چیزهایی هست که دوست داریم داشته باشیم، کارهایی هست که دوست داریم انجام دهیم اما برای تحقق آن ها تردید نشان می دهیم.ما از توانایی هایمان مطمئن نیستیم زیرا اعتماد به نفس لازم را نداریم تا با اعتقادی راسخ به توانایی هایمان به سوی آمال وآرزوهایمان گام برداریم.

مشخص کنید که واقعا چه می خواهید

فقط به این سوال فکر کنید: اگر شما به توانایی تان اعتقاد راسخ داشته باشید که به هر چیزی که دوست دارید، می توانید دست پیدا کنید چه تغییری در زندگی تان ایجاد می شود؟ چه امید وآرزوهایی دارید؟ اگر خودتان را باور داشتید وهیچ ترسی از شکست خوردن نداشتید، آرزو می کردید که چه کاری را انجام بدهید؟

با خودتان صادق باشید

راه حل این است که با خودتان صادق باشید. در مورد آن توانایی واستعدادی که در وجودتان هست با خودتان صادق باشید ومطابق با ارزش های والای خود وآمال وآرزوهایتان زندگی کنید. زمانی راصرف اندیشیدن به این مسئله کنید که "کی هستید، چه باور وعقیده ای دارید ودر زندگی چه چیزی برایتان اهمیت دارد." تصمیم بگیرید کاری نکنید که مغایر با ماهیت و وجود خودتان است، سعی نکنید آن چیزی باشید و یا آن چیزی را بگویید که هیچ سنخیتی با شما ندارد. شهامت این را داشته باشید کهخودتان را همان گونه که واقعا هستید بپذیرید،نه آن گونه که ممکن بود باشید. سعی نکنید آن طوری باشید که دیگران فکر می کنند باید باشید، در یک کلام، خودتان باشید وبدانید که با در نظر گرفتن تمام ابعاد وجودی تان، شما فرد فوق لعاده ای هستید.

برای رسیدن به خواسته هایتان برنامه ریزی کنید

با خود صادق بودن یعنی این که بدانید دقیقا چه می خواهید وبرای رسیدن به خواسته تان طرح وبرنامه داشته باشید. اعتماد به نفس پایدار زمانی به وجود می آید که شما کاملا بدانید، می توانید از جایی که الان هستید به آن جایی که می خواهید، برسید. در این صورت شما کنترل زندگی تان را در دست دارید وسرنوشت تان را خودتان تعیین می کنید.

از قانون "طوری رفتارکنید که انگار" استفاده کنید

طوری رفتار کند که انگار شکست خوردن تان غیر ممکن است. طوری رفتار کنید که انگاراعتماد به نفس بالایی دارید. مدام این سوال را از خودتان بپرسید "اگر می دانستم که حتما به آرزویم می رسم، رسیدن به چه چیزی را آرزو می کردم؟" جواب تان هر چیزی که باشد هیچ تفاوتی نمی کند، اگر آنقدر اعتماد به نفس داشته باشید که در پی آن باشید و بخواهید که آن را به دست بیاورید مطمئنا می توانید به آرزویتان برسید.

تمرین عملی

می توانید اقداماتی انجام دهید که فورا این ایده ها را عملی کنید. اولا، تصمیم بگیرید که در جهت رسیدن به اهداف و آرزوهایتان گام بردارید. این کار را بکنید!

ثانیا، از خودتان بپرسید "اگر می دانستم که حتما به آرزویم می رسم، رسیدن به چه هدفی را آرزو می کردم؟"

ثالثا، با خودتان وتوانایی هایتان صادق باشید. مغایر با آن عمل نکنید!

وقتی برای اولین بار کسب و کاری را شروع می کنید، برای شما زیاد پیش خواهد آمد که اشتباهاتی مرتکب شوید اما این اشتباهات در آینده کاری شما برایتان تجربه خواهند شد و از آن ها استفاده خواهید کرد. به چند دلیل این اتفاقات برای شما می افتد، یکی از این دلایل این است که شما تجربه چندانی ندارید که در تصمیم گیری به کمک تان بیاید، بنابراین ممکن است یک سرمایه گذاری که خوب و پرسود به نظر می رسد کاملا بد از آب دربیاید. ممکن است شما در مورد کارکرد "قانون مورفی" تجربه کمی داشته باشید. قانون مورفی می گوید که "اگر احتمال این که کاری بد پیش برود، وجود داشته باشد آن کار بد پیش خواهد رفت"، اما بعد از این که مدتی در زمینه کسب و کارتان فعالیت کردید، چیزهایی یاد می گیرید و تجربیاتی به دست می آورید که با استفاده از آن ها دیگر مجبور نمی شوید سریع و عجولانه تصمیم گیری کنید.

به همین دلیل است که وقتی کسب و کاری را شروع می کنید باید بسیار با احتیاط پیش بروید در اینجا قصد دارم برای شما بازگو کنم که چطور این تجربیات با ارزش را کسب کرده ام.

دومین شغلی که آغاز کردم به راه انداختن یک شرکت استخدام و کاریابی بود. طی چند هفته اول، من و شریکم متوجه شدیم که برای چاپ درخواست های جذب نیرو و استخدام و همچنین برای چاپ رزومه ها به روشی کم هزینه نیاز داریم. ما به این نتیجه رسیدیم که به یک دستگاه چاپ برای این کار احتیاج داریم. سپس با کمی پرس و جو و تحقیق متوجه شدیم که یک شرکت تمام آن چه که ما برای شروع کارمان به آن نیاز داریم را یک جا ارائه می دهد. ماشین چاپ، لوازم ضروری و آموزش نحوه کار آن ها را یکجا ارائه می دهد. ما یک ماشین چاپ افست کاملا نو با یک مارک معتبر به قیمت ده هزار دلار خریداری کردیم، ما از خریدمان راضی بودیم و همه چیز به نظر خوب می آمد. تمام کارکنان ما، از جمله همسرم در کلاس های آموزشی که در دفتر مرکزی شرکت فروشنده برگزار می شد، شرکت کردند تا نحوه به کار انداختن و نگهداری ماشین چاپ را یاد بگیرند. درباره مواد شیمیایی مورد استفاده در صنعت چاپ چیزهایی یاد گرفتیم، این که چطور از این مواد شیمیایی، شابلن ها، غلتک ها و جوهر، حلال و کاغذهای پاک کننده استفاده کنیم را فراگرفتیم. ما یاد گرفتیم که به کار انداختن ماشین چاپ خودش یک هنر است و تنها در صورتی ماشین به خوبی کار می کند که همه چیز درست انجام شده باشد.

اما زمانی که ماشین چاپ نو را تحویل گرفتیم، متوجه شدیم هنگامی که ماشین کار نمی کند و دچار مشکل می شود، دردسر واقعی در انتظار ما خواهد بود. وقتی که ماشین چاپ از کار می افتاد آنقدر دردسرساز و مشکل آفرین می شد که ما حداقل پانزده دقیقه و گاهی تا یک ساعت صرف تمیز کردن ماشین چاپ می کردیم. زمانی که باید با تلفن کارهای تجاری ام را انجام می دادم وقت با ارزشم را صرف تعمیرات ماشین چاپ می کردم. متاسفانه این ماشین چاپ پول و وقت با ارزش ما را صرف خودش می کرد.

سعی کردیم ماشین چاپ را راه بیاندازیم و حتی خود شرکت فروشنده و افرادی که در این زمینه خبره بودند نیز سعی کردند که آن را به کار بیاندازند. اما یکی دو ماه بعد از کار نکردن ماشین و دردسرهایش به این نتیجه رسیدیم که این ماشین دیگر ارزش تعمیر کردن ندارد. ما خواهان استرداد پول مان بودیم ولی فروشنده نپذیرفت که همه پول را به ما باز گرداند. فروشنده مقداری از پول ما را برگرداند که دقیقا به اندازه هزینه ای بود که برای شکایت از او نیاز بود. به هرحال ما واقعا نه پول آن را داشیتم و نه وقت اضافی برای این که از این شرکت شکایت کنیم.

ماشین ما خراب بود و ما یک وام سنگین داشتیم که باید آن را پرداخت می کردیم البته به مادر شریکم. ما ده هزار دلار از او برای خرید ماشین چاپ قرض کرده بودیم. درست است که از بهترین فردی که امکان داشت این پول را قرض کرده بودیم اما وقتی پولی قرض گرفته می شود باید بازپرداخت شود، حتی پیشرفتی در کسب و کارمان هم به وسیله این پول ایجاد نشد تا این وام برای ما فایده ای داشته باشد.

خوشبختانه ما هنوز کسب و کارمان را داشتیم اما نمی توانستیم بدون یک ماشین چاپ که کار بکند خیلی سرپا بمانیم و همین طور باید قرض های مان را در اسرع وقت پرداخت می کردیم.

دفعه بعد ما هوشمندانه عمل کردیم و دقت کافی را صرف کردیم و گزینه های پیش رویمان را به دقت بررسی کردیم و یک پیرمرد قابل اعتماد پیدا کردیم که تجربه بسیاری در زمینه چاپ داشت، او به خوبی می دانست ما برای کارمان به چه چیزهایی احتیاج داریم. او ماشین چاپ قدیمی بیست ساله اش را به قیمت هزار و پانصد دلار به ما فروخت. بله درست است این ماشین کهنه بود اما قبلا خراب شده بود و امتحانش را پس داده بود و حالا می توانستیم به آن اعتماد کنیم. این پیرمرد شریف در تمام مدت خرید ماشین چاپ و به راه انداختن آن در کنار ما بود تا از نبود مشکل در استفاده از ماشین توسط ما اطمینان حاصل کند. وقتی که کار شرکت ما رونق گرفت ما سه ماشین چاپ دیگر نیز از او خریداری کردیم.

آن ماشین چاپ بیست ساله چیزی نبود که حتی ما به آن نگاه کنیم اما به ما ثابت شد که خرید آن یک سرمایه گذاری خوب و سودآور برای ما بوده است. نهایتا ماشین چاپی که نیاز داشتیم را به دست آورده بودیم و به وسیله آن توانستیم کسب و کار رو به نابودی مان را نجات دهیم. اما آن وام ده هزار دلاری که برای خرید ماشین چاپ اولیه که اصلا به دردمان نخورد، هنوز به قوت خود باقی بود. ده هزار دلار پول کمی به حساب نمی آمد و چندین سال بازپرداخت آن به طول انجامید. این مساله همواره مانند یک یادآوری در ذهن ما باقی ماند که در زندگی و در امر تجارت، احمق ها همیشه عجولانه و بدون فکر اقدام می کنند.

Mike Kappel