چگونه بازاریابی از آغاز تاکنون تغییر کرده است؟
بازاریابی به عنوان موضوعی آغاز شد که جدا از اقتصاد است. بازاریاب های نخستین، تلاش های خود را بر یافتن شبکه های توزیع متمرکز می کردند. اغلب اقتصاددانان منحنیهای عرضه و تقاضایی را نشان می دادند که قیمت بازار را تعیین می کردند بدون اینکه توجهی به سطوح مختلف توزیع داشته باشند. بازاریابی اولیه، تشریحی و بنیادین بود. بازاریابی اولیه علاوه بر شبکه ها، بر تبلیغات و فروش شخصی تمرکز داشت. بسیاری از افراد بازاریابی را به عنوان واژه ای جدیدتر و زیباتر برای فروش می دانستند. سالهای زیادی طول کشید تا بازاریابی از شر این طرز تلقی رهایی یافت.مراحل اصلی پیشرفت بازاریابی از این قرار است.
*چهار P، گامی به جلو به حساب می آید، زیرا این مفهوم، تعیین کننده محصول، قیمت، مکان و تبلیغ به عنوان تصمیمات سازنده در آمادگی برای معرفی بازار است. مدتی بعد بازاریابها متوجه می شوند که به منظور فعال کردن چهار P، لازم است مشتریان خود را بهتر بشناسند، بنابراین به موضوع چهارP، روی آوردند: ارزش مشتری، هزینه های مشتری، آسایش مشتری و ارتباط مشتری.
*پس از آن بازاریابها نظریه ای را بر این اساس ارائه دادند که چهار P باید پیش از تفکر راهبردی STP، یعنی بخش بندی ،هدف گذاری و موقعیت یابی بیاید.
*آنگاه بازاریابها متوجه شدند که یک شرکت می تواند روی چهار سطح از هدف گذاریها عمل کند: بازار انبوه، بخشی از بازار، گوشه ای از بازار یا حتی یک مشتری.
*پس از آن بازاریابی به مهارت در مدیریت سطوح، زمان بندی و ترکیب تقاضاها، تعمیم یافت.
*بازاریابی بسیار گسترده تر از آن شد که تنها در تولیدات و خدمات معافیت داشته باشد و انگاره ها، دلایل، مکانها، افراد، سازمانها و سایر موارد را نیز در بر گرفت.
منبع: سایت آموزش بازاریابی